این چند سال

ساخت وبلاگ
این روزها کسی نیست تا حالی از آدم بپرسد این زمان آدمهایش همچون زمستانشان سردند قلب یخ زده هیچکدامشان حتی برای عزیزانشان گرم نمی شود این روزگار نحس زمستانش دمار از روزگار آدم در میاورد یخ میزنی خشک میشوی اما داغ وجودت می ارزد به هر آنچه که زمستان دارد،آخ که لابه لای سرمای لعنتی میسوزی شعله های وجودت زبانه می کشند از نداشته هایت از آنچه هایی که انتظارشان را میکشی.امشب به یاد گذشته های اکنونم سیگاری روشن خواهم کرد و دود میکنم هر انچه که جا ماند از خاکستر دود کرده هایم.امشب حال کرده ام سیگار بر لب اشک ریزم سیگارم را بسوزانمو دود کنم همچون جوانیه دود کرده ام،امشب من سیگار و گیتارم زبان می گشاییم به حرف از زخم هایی که هر سه بر قلب تکه تکهشده زدیم اما چیزی بر لب نیاورد فقط مرد...امشب وقت خوشی و شادیست و من شادمو مسرور فقط کمی قلبم تیر میکشد از خوشی هایی که زد زیر دلم،لابد دلم جنبه خوشی ندارد که خدایش لایقش ندانست شاید گاهی پروردگار گریه بنده اش را از خنده اش بیشتر دوست دارد نمیدانم هرچه که هست زمستان وحشی و مهار نشدنیست و قلب ضعیف.                                                            تولدت مبارک عزیزترینم نوشته شده در شنبه ۷ بهمن این چند سال...
ما را در سایت این چند سال دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 7man-sigar-gitar0 بازدید : 101 تاريخ : چهارشنبه 18 بهمن 1396 ساعت: 18:23

تنهایی دستام یخ زد نیستی که ببینی برگشتم خونه ، کنار میز گیتاره و من منتظرم یخ دستام آب شه تا بازم آهنگی که ساختمو روش کار کنم خیلی وقت گذاشتم براش طوری که دیگه تو خونه هم همه کلافه شدن چرا همش اینو میزنی اما یه جور حس تازگی داره برام هیشکی نمیفهمه اینو براتو میزنم نمیفهمن باید بهترین باشه،خیلی دلم برات تنگ شده برا بی محلیات برا اینکه جوابمو بعد چن روز میدادی اما دلخوشیم این بود لاقل جوابمو میدی گرچه دیر؛ خیلی وقته ندیدمت خیلی وقته ازت بی خبرم نمیدونم الان کجایی چیکار میکنی اما میدونم از نبودن من خوشی از نبود منی که همه خوشیم تویی. دلم برات تنگ شده کاش بودی میدیدی تو این زمستونای سردو یخ بندون دستام یخ بسته نیستی ببینی حال خرابمو تو میتونی داد بزنی اما من نمیتونم من باید بریزم تو خودم تا تو خالی بشی نیستی ببینی سرفه های ریه لعنتیمو که خون بالا میارم نیستی ببینی موهام که سفید شد رفت ریشمم سفید شده نمیبینی تو خلوتو تاریکی شب تو پارک اشکام میریزه اما صدای گریمو خودمم نمیشنوم منه مغرور صدای شکستن خودمو نشنیدم چرا نمیای چرا نسیتی  دلم برات تنگ شده رحم کن  نوشته شده در سه شنبه ۲۱ آذر ۱۳۹۶ساعت ۶:۵۳ ب.ظ توسط فرشاد| | این چند سال...
ما را در سایت این چند سال دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 7man-sigar-gitar0 بازدید : 110 تاريخ : دوشنبه 2 بهمن 1396 ساعت: 16:38